فاتحه‌خوانی مظفرالدین شاه بر گور بناپارت اول

«پاریس از دور نمایان شد» با عنوان دوم «پاریس به روایت مسافران دوره قاجار» نام کتاب 228 صفحه‌ای نوشته علی اکبر شیروانی است که نشر «اطراف» آن را تنها چند روز است به پیشخوان کتاب آورده است.
روایت‌هایی از شهر پیچیده و غریب، بی‌نظیر و یگانه پاریس قرن 19، روایت‌هایی که در واقع فاصله و نوع بینش یک انسان شرقی را با اروپای قرن 19 به نمایش گذاشته. آن هم در محور نه روایت از سفر ایرانیان نامدار در آن روزگار به فرانسه.
مواجهه انسان ایرانی سنت‌زده با پاریس کلاسیک قرن نوزدهم. روایت‌هایی از «ناصرالدین شاه»، «ظهیرالدوله»، «مظفرالدین شاه» ، «حاج سیاح»، «میرزا عبدالرئوف». روایاتی که ایرانیان آن زمان داده‌اند، داستان‌هایی گاهی خیال‌پردازانه و آمیخته به اغراق، که البته همین روایت است که تصویر ذهن ایرانیان را از دیرباز درباره شهر پاریس، تصویری خیالین و رویایی کرده است.
اما موضوع اصلی کتاب در کنار این روایت‌ها گزارشی است از اولین برخود ایرانیان با جایی به عنوان شهر (با همه تعاریف مشخصش) و دیدن تفاوت‌های اساسی فرهنگ و درک واقعی عقب‌ماندگی، در قیاس با ایران آن زمان، این دیدگاه اما بیشتر در روایت «میرزا سراج‌الدین عبدالرئوف» که خود صاحب کتاب «سفرنامه تحف بخارا» است بسیار برجسته است او به رغم اغراق‌های بسیار زیادش از بناها به تفاوت‌های فرهنگی نیز پرداخته و این تفاوت‌ها را با ذکر جزئیات دیده است.
شگفت‌زدگی ایرانیان مسافر، از زنان زیبا، لباس‌های چشم‌گیر، جواهرات، ارتباط زنان و مردان، شب‌های پر نور، مغازه‌هایی که تا صبح باز هستند و در کنار همه این‌ها معماری بی‌نظیر و یگانه‌ای که ناصرالدین شاه شیفته آن است و از روی همین شیگفتی دستنوشته‌های خود را بیشتر به روایت از ساختار خانه‌ها و تابلوهای موزه لوور اختصاص داده. دیگر وجه روایت‌های کتاب است.
ناصرالدین شاه در بسیاری از این دستوشته‌هایش که روایتی از آن در این کتاب شده است، از ناتوانی‌اش برای بیان این همه زیبایی می‌گوید. روایت از فاتحه‌خواندن مظفرالدین شاه نیز بر سر گور بناپارت اول بسیار جالب و تامل برانگیز است.
از میان روایت‌ها و شیوه تحسین‌برانگیز تدوین آن به وسیله نویسنده می‌توان یک نکته بسیار تامل برانگیز را دریافت، قیاس دریافت انسان ایرانی در آن قرن از شهری جاندار و زنده و تپنده در برابر مفهومی که از شهر در ایران وجود داشت برای راویانش؛ یک اندوه بزرگ در کلام آنها نهفته است، هرچند اغلب تلاش می‌کنند تا این اندوه را پنهان کنند اما گویا واقعیت عینی انکار ناپذیر می‌نمایاند. یک نکته جال دیگر آن است که روایت‌های دیگر از شهرهای اروپایی مانند روایت‌ها از «لندن» یا «رم» که در سفرنامه‌های دیگر موجود است؛ به اندازه روایت‌ها از پاریس اهمیت ندارد، مشخص است که ارتباط تنگا‌تنگ دولت‌های ایران و فرانسه در آن روزگار خود عاملی برب راین موضع است اما روایت‌های سفرکنندگان به پاریس هم آن‌ها که نسب و مقامی در سلطنت هم نداشته‌اند از این شهر پرفروغ‌تر از دیگر شهرهای اروپایی است.
با این همه میان نه روایت در کتاب مذکور، گویا روایت ناصرالدین شاه همچون همیشه دلچسب‌تر می‌نمایاند. حتی از نظر نگارش و نوع بیان او می‌توان گفت که نگارشی خلاق و درخشان دارد. نکته بسیار خاص روایت او این است که هرگز نگاهی شاهانه پاریس را روایت نمی‌کند. بلکه در جایگاه یک سیاح تنها به بیان آنچه دیده است با شیوه‌ای ویژه که خاص قلم اوست نگاشته است. او در چمن زارهای کنار رود سن دراز می‌کشد، هیجان زده می‌شود، در ترافیک راه می‌رود و حس درونی‌اش را می‌نویسد.
نکته دیگری که می‌تواند خواندن کتاب «پاریس از دور نمایان» شد را تامل برانگیز کند. این است که کنار هم قرار دادن این روایت‌ها می‌تواند حساسیت ایرانیان آن روزگار را نشان دهد، اینکه چه چیزهایی برایشان اهمیت داشته است، به چه مواردی بیشتر توجه می‌کردند، و یا چه مواردی از فرهنگ پاریس آن دهه آزارشان می‌داده؛ از این منظر می‌توان روح جمعی ایرانیان آن روزگار را مورد بررسی قرار داد. تاکید ناصرالدین شاه به «بی غیرتی» در روایتش جای تامل دارد، وقتی مردان پاریس را به خاطر آزادی در رفتار شهروندی نسبت به زنان و اهل خانواده‌شان بی‌غیرت می‌خواند. در برخی از روایت‌ها همین «غیرت داشتن» به عنوان یک فرهنگ اصیل ایرانی در برابر پاریس با همه بزرگی‌اش بیاورد گویا تنها چیزی که راوی می‌تواند به آن بنازد، و دربرابر نداشته‌های کشور آن را به عنوان تنها داشته بیان کند.
دست‌اخر می‌توان گفت کوشش علی اکبر شیروانی توانسته موفق ظاهر شود. کتابی که تنها نه روایت نیست، بلکه سندی است برای سنجش برخی موارد بسیار خواص در تحقیق فرهنگ و هویت. این گونه آثار مرزهای سفرنامه را رد می‌کنند، با گذاشتن چند روایت از چند سفر در کنار هم که همه در طول زمانی مشخصی انجام شده‌اند، فرصت قیاس شکل می‌گیرد، فرصت سنجش و فرصت دست‌بردن در روح تاریخی دو ملت.

روزنامه همدلی | ۳ مهر ۱۳۹۵

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *