تبار واژهی روایت
واژهی «روایت» که با واژهی «الروایه» عربی همنام است، به زعم اَبوت (2002) ریشهی آن به واژهی کهن gna در سانسکریت برمیگردد که به معنای دانستن است؛ سپس از طریق زبان لاتین وارد زبان انگلیسی شده است که دو معنا دارد: دانستن و گفتن. این تبارشناسی، دو وجه واژهی روایت را نشان میدهد. روایت ابزاری جهانشمول برای دانستن و گفتن، برای معرفتاندوزی و نیز بیان معرفت است. از این حیث، قصص قرآنی نوعی معرفتاندوزی و مطالعهی ساختار و کارکردهای آن نوعی بیان معرفت است. جالب اینکه، واژهی «قصص» هم به معنای داستان و پیگیری داستان آمده و هم نحوهی بیان داستان. از دو دیدگاه میتوان به روایت نظر افکند. یکی، روایت به منزلهی ژانری ادبی و دیگر، روایت به منزلهی سازهای زبانشناختی. همانگونه که گفتهاند هر چیزی که داستانی را در هر شکل و محتوا، تعریف کند، روایت نام دارد. درواقع، عامل مشترک میان همهی روایتها در داستانی است که تعریف میکنند. از دیدگاه زبانشناختی، روایت گفتاری است که از مجموعهای از صورتها یا قواعد زبانی ساخته میشود و نظریه یا دستور زبان روایت، مطالعهی نظاممند ساختار اجزای متشکلهی روایتهاست. بنابراین، هر آنچه داستانی را بازگو کند یا نمایش دهد، روایت نام دارد و نقل حوادث بدین معنی است که روایتها در برههای زمانی و صورت متوالی و پیوسته روایت میشوند. این تعریف، مسئلهای دیگر را نیز به میان میآورد: مراد از عمل روایت/روایتگری (narration) چیست؟ ریمون کنان، خاطرنشان میکند: «واژهی روایتگری اشاره دارد به 1. فرایند ارتباط که در آن فرستنده روایت را در قالب پیام برای گیرنده ارسال میکند و 2. ماهیت کلامی رسانه که پیام را انتقال میدهد.» البته عمل روایت یا روایتگری به این دو جنبه محدود نمیشود. در یک کلام، روایتگری به شیوه و چگونگی نقل داستان (شامل رخدادها، اشخاص و موجودات) در سطح متن روایت گفته میشود که برخی از روایتشناسان آن را با طرح نهایی (پیرنگ) سوژه یکسان میدانند. اکنون، روایت داستانی چیست؟ روایت داستانی، جهانی برساخته از زبان است و همانگونه که خواهیم گفت، داستان یا برساخت زمانمند، مستلزم کنش است و کنش نیز از رخدادها ناشی میشود و رخداد نیز اتفاق میافتد، یعنی از حالت و وضعیتی به حالت و وضعیتی دیگر تغییر میکند و این تغییر، مستلزم گذشت زمان است. توالی پیوستهی حالتها، توالی رخدادها را ایجاد میکند و روایت داستانی عبارت است از توالی رخدادها در بطن محور زمان. حال، رخدادها یا به نظم گاهشمارانه یا علّی- معلولی یا هر دو، با هم ترکیب شده و خرد توالیها را ایجاد میکنند: خرد توالیها نیز، کلان توالیها و کل روایت داستانی نیز از به هم پیوستن کلان توالیها برساخته میشود. بررسی نظام حاکم بر روایتهای داستانی در حیطهی نظریه و دستور زبان روایت و یا روایتشناسی ادبیات داستانی مطرح میشود.
سنخشناسی عمل روایت (روایتگری) در قصص قرآنی
قصص قرآنی و یا عمل روایتگری در قصص قرآنی را میتوان نسبت به زمان وقوع رخدادها، به سه دورهی گذشته، حال و آینده تقسیم کرد. برخی از قصص قرآنی، سرگذشت انبیا و اقوام پیشین را برای تسکین قلب پیامبر و هدایت مؤمنان واقعی و پند و اندرز روایتشنوهای فعلی (مردم همعصر پیامبر یا سایر خوانندگان) نقل میکنند؛ برخی دیگر، از حوادث زمان حال یا آیندهی نزدیک عصر پیامبر خبر داده و ماجراها و رخدادهای زندگی پیامبر با قومش را شرح میدهند؛ برخی دیگر، از حوادث عمدتاً هولناک آینده خبر میدهند که یا خیلی زود به وقوع میپیوندند و مردمان همعصر پیامبر آن را از نزدیک شاهدند (برای نمونه، خبر غلبهی رومیان بر ایرانیان) و یا در آیندهی دورتر قرار است رخ دهند و عمدتاً به حوادث هولناک روز قیامت اشاره میکنند. قرآن این آیندهنگری را چنان استادانه و تأثیرگذار به تصویر میکشد (در سورههای مکی) که وقوع هر لحظهی آنها دور از انتظار نیست. از حیث روایتشناسی، شیوهی روایتگری قصص، تابع زمان وقوع رخدادهاست و به چهار نوع تقسیم میشود: 1. داستان و رخدادهایش به تمامی در گذشته رخ دادهاند؛ سپس، داستان برای دیگران نقل میشود (روایت مابعد یا پسینی). عمدهِی حوادث و قصص انبیا از این گونهاند. 2. داستان و رخدادهایش هنوز رخ ندادهاند اما وقوع آنها پیشبینی میشود (روایت ماقبل یا پیشینی). عمدهی این داستانها در سورههای کوتاه مکی قرار گرفتهاند و حوادث مربوط به روز قیامت را به تصویر میکشند. اینگونه قصص نه کلامی بلکه عمدتاً مبتنی بر تصویر و تصویرسازیاند. حوادث و رخدادها برخلاف سایر انواع روایت، سیر خطی و یا غیرخطی ندارند و از نوعی بیزمانی و بیمکانی تبعیت میکنند؛ چنانکه ماهیت اینگونه حوادث میطلبد. 3. روایتهایی که همزمان با نقل شکل میگیرند (روایت همزمان). رخدادهای زندگی پیامبر و در کل حوادث زندگینامهِی ایشان از این شمار است. 4. روایتگری و وقایعی که روایت میشوند به گونهای متناوب و یکدرمیان ذکر میشوند (روایت میانافزود). نمونهی این روایتگری، داستانهای تولد مریم، یحیی و عیسی است که بهتناوب در سورهی آلعمران آمده است. این نوع روایتگری به شگرد «داستان در داستان» دامن میزند. البته به نظر میآید روایتگری مابعد در قصص قرآنی الگوی غالبی است.
این مطلب بخشهایی از مقالهی دکتر ابوالفضل حری (استادیار دانشگاه شهید بهشتی اراک) با عنوان «به سوی تعریف، تحدید و سنخشناسی قصص قرآنی» از کتاب کاتبان روایت چندم: مقالاتی دربارهی ساختار روایت در قصههای قرآنی، به کوشش کیهان خانجانی، نشر سوره مهر، ۱۳۹۰، صص 45تا58 است.
بدون دیدگاه