به قول درو گیلپین فاوست، تاریخنگار آمریکایی، ما خودمان را از دل قصههایی خلق میکنیم که دربارهی زندگیهایمان میگوییم، قصههایی که هدف و معنا را بر تجربیاتی سوار میکنند که اغلب کاتورهای و ناپیوسته به نظر میرسند . وقتی در گذشتهمان دقیق میشویم تا خودمان را به خودمان توضیح دهیم، انگیزههایی منسجم، الگوهایی مشخص، ارزشهایی اساسی و برداشتی از «خود» را کشف (یا شاید هم خلق) میکنیم. داستانهای ما از خاطراتمان نشأت میگیرند و به هویتمان بدل میشوند.
اما اگر کسی بیاید و با عینک روانکاوی خود/زندگینامهی ما را بکاود، چه چیزی ممکن است دستگیرش شود؟
اصطلاح روانزندگینامه (psychobiography) در گستردهترین مفهومش به معنای هر گونه رویکرد به زندگینامه است که بر زندگی درونی و تکوین روانی تأکید دارد، اما به بیان دقیقتر، به معنای استفاده از نظریهها و مفاهیم روانشناختیِ صورتبندیشده در نوشتن زندگینامه است و نیروی محرک اصلی آن نیز روانکاوی بوده است.

برای ردیابی ریشههای روانزندگینامه در مفهوم عام میتوان تا پلوتارک عقب رفت، اما کتاب فروید دربارهی کودکی لئوناردو داوینچی (۱۹۱۰) اغلب به عنوان یکی از نخستین نمونههایی به شمار میرود که نوعی فراروانشناسی صورتبندیشده را به کار گرفته است.
بسیاری از زندگینامهها در گذشته با مسئلهی رشد و تکوین روانشناختی سروکار داشتهاند، اما ظهور روانکاوی در قرن بیستم نظریهی روانشناختی جامعی را دربارهی مراحل رشد اولیهی انسان ارائه کرد که به توضیح شکلگیری سیر زندگی کمک میکند. روانزندگینامه به طور کلی بر سالهای اولیه و تعیینکنندهی زندگی تمرکز دارد تا بتواند پرده از سازوکار روابط، آسیبهای روحی یا عقدههایی بر دارد که ممکن است رفتارهای دوران بزرگسالی را توضیح دهند.
روانزندگینامه از ابزارهای اصلی روانشناسی تاریخی برای مطالعهی شخصیتهای برجستهی تاریخی است. اما این دو کاملاً یکسان نیستند چرا که روانشناسی تاریخی بهطور خاص با رفتار جمعی سروکار دارد.
تمرکز روانکاوی بر سالهای اولیهی زندگی به تندترین انتقادات به روانزندگینامهی روانکاوانه انجامیده است. بیشترین اعتراضات حول محور تقلیلگرایی میچرخد. روانزندگینامه بیش از همه بهخاطر تمرکزش بر عوامل روانشناختی و چشمپوشی از عوامل فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و دیگر عوامل بیرونی مورد انتقاد قرار میگیرد. روانزندگینامهی روانکاوانه را به طور خاص اغلب به تقلیل دادن زندگی سوژهی موردنظرش به تعیینکنندگی و جبری بودن عقدههای تثبیتشده در چند سال اولیهی دوران کودکی متهم میکنند، مثلاً ماندن در مرحلهی دهانی یا مقعدی یا عبور نکردن کامل از مرحلهی اُدیپال. منتقدان همچنین اشاره میکنند که به دست آوردن شواهد معتبر از دوران کودکی اغلب تقریباً ناممکن است. بهخاطر نبود اطلاعات، بسیاری از نویسندگان زندگینامهی روانکاوانه از نظریه بهره بردهاند تا تصویری محتمل از دوران کودکی سوژه ارائه دهند. این کار اعتبار رویکرد روانکاوانه را زیر سؤال برده چرا که به جعل واقعیت متهم شده است. چهارمین ایراد به این بر میگردد که زندگینامهی روانکاوانه از ابزار اصلی روانکاوی در محیط بالینی یا همان تداعی آزاد محروم است. در نهایت این ایراد اخلاقی وجود دارد که رویکردهای روانکاوانه اغلب با تصویر کردن مردان و زنان بزرگ از دریچهی آسیبشناسی یا تعارضات حلنشدهی کودکی، یاد و خاطرهی آنها را لکهدار میکنند.
بدیهی است که روانزندگینامهنویسانِ محتاطتر و عقلمدارتر از ادعاهای تقلیلگرایانه اجتناب کردهاند. بهترین روانزندگینامهنویسان حذر میکنند از اینکه با شاهد آوردن رفتارهای بزرگسالی، دربارهی وجود رخدادهای کودکی اظهاراتی بیجهت مطمئن داشته باشند. با این حال غیاب «تداعی آزادِ» سوژهی زنده و حاضر، آنطور که منتقدان مدعیاند، نقص بزرگی به شمار نمیرود، چرا که روانزندگینامهنویس میتواند اغلب از خاطرات، نامهها و دیگر نوشتههای متعدد و همچنین صداهای ضبطشده و عکسها و فیلمها برای سوژههای معاصرتر بهره ببرد. در آخر در جواب این ایراد که روانزندگینامه اعتبار شخصیتهای برجسته را لکهدار میکند، میتوان گفت که همین ایراد به هر زندگینامهی انتقادیای که ثبات شخصیتی را مورد بررسی قرار میدهد، وارد است.

بسیاری از ایرادهای متعارفی که به روانزندگینامه وارد میکنند را نیز میتوان با بهکارگیری نظریههای روانکاوانهای که تأکید بیشتری بر تکوین «خود» دارند برطرف کرد. بعضی نسخههای روانکاویِ «خود» بر این باورند که شخصیت در طول عمر به رشد و تکوین خود ادامه میدهد و تجربههای بزرگسالی نیز میتوانند فرایندهایی را که ریشه در سالهای اولیهی کودکی دارند، اصلاح کنند. طبق این رویکردها، مراحل و وظایف روانشناختی مهمی وجود دارند که میتوانند بعد از دورهی اُدیپال تکمیل شوند، مثل نمونهی «حقیقت گاندی» نوشتهی اریک اریکسون که با بحرانی در سالهای بلوغ گاندی سروکار دارد. اوایل قرن بیستم، نظریات روانکاوی دیدگاههای گوناگونی را ارائه دادند که میتوانند تمامی مراحل عمر یک فرد را روشن سازند و سلامت و کامیابی روانی را در کنار استمرار خصیصههای مخربِ ثابتمانده از کودکی تبیین کنند.
کتابنامه
Erikson, Erik H. (1969). Gandhi’s truth. New York: W. W. Norton.
Freud, Sigmund (1910). Leonardo da Vinci and a memory of his childhood. SE, 11: 57-137.
Runyan, William McKinley (1982). Life histories and psycho-biography. Explorations in theory and method. New York: Oxford University Press.
Strozier, Charles B. (1982). Lincoln’s quest for union. Public and private meanings. New York: Basic.
Tucker, Robert C. (1973). Stalin as revolutionary, 1879-1929. A study in history and personality. New York: W. W. Norton.
مطالب بیشتر
Mijolla, Alain de. (1996). Psychoanalysts and their History. International Psychoanalysis: The Newsletter of the IPA, 5 (1), 25-28.
——. (1998). Freud, biography, his autobiography, and his biographers. Psychoanalysis and History, 1 (1), 41.
بدون دیدگاه